مال یک ماه. (یادداشت مؤلف). هر چیز که بر وی یک ماه گذشته باشد. (ناظم الاطباء). گردآمده در فاصله یک ماه و منسوب به یک ماه. به مدت یک ماه: به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی. رودکی. آفرین بر مرکب میمون میر رفته در هر هفته یک ماهه رهی. منوچهری
مال یک ماه. (یادداشت مؤلف). هر چیز که بر وی یک ماه گذشته باشد. (ناظم الاطباء). گردآمده در فاصله یک ماه و منسوب به یک ماه. به مدت یک ماه: به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو بتا به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی. رودکی. آفرین بر مرکب میمون میر رفته در هر هفته یک ماهه رهی. منوچهری
منسوب به یک سال، دارای یک سال. (ناظم الاطباء). که سالی بر او گذشته است. که سالی زیسته است. که مدت یک سال عمر اوست. - یک ساله راه، راهی که به یک سال توان پیمود: شنیدم به میزان یک ساله راه بکرد از بلندی به پستی نگاه. سعدی. ، به مدت یک سال. برای یک سال: بیاورد گردان کشورش را درم داد یک ساله لشکرش را. فردوسی. بیابان و یک ساله دریا و کوه برفتیم با داغ دل یک گروه. فردوسی
منسوب به یک سال، دارای یک سال. (ناظم الاطباء). که سالی بر او گذشته است. که سالی زیسته است. که مدت یک سال عمر اوست. - یک ساله راه، راهی که به یک سال توان پیمود: شنیدم به میزان یک ساله راه بکرد از بلندی به پستی نگاه. سعدی. ، به مدت یک سال. برای یک سال: بیاورد گردان کشورْش را درم داد یک ساله لشکرْش را. فردوسی. بیابان و یک ساله دریا و کوه برفتیم با داغ دل یک گروه. فردوسی
مالیده با یخ. - خاکشی یخمال، خاکشی که یخ بر آن مالند و سرد کنند و برای رفع اسهال به بیمار دهند. (یادداشت مؤلف). - یخمال کردن خاکشی، یخ بر خاکشی و امثال آن مالیدن و سرد کردن. (یادداشت مؤلف)
مالیده با یخ. - خاکشی یخمال، خاکشی که یخ بر آن مالند و سرد کنند و برای رفع اسهال به بیمار دهند. (یادداشت مؤلف). - یخمال کردن خاکشی، یخ بر خاکشی و امثال آن مالیدن و سرد کردن. (یادداشت مؤلف)